حق حاکمیت
مقام معظم رهبری حق حاکمیت و زمامداری را فقط از آنِ خداوند متعال میداند[1] و معتقد است هیچ انسانی این حق را ندارد که ادارهی امور انسانهای دیگر را بهعهده بگیرد، بلکه سرپرستی جامعه، مخصوص خدای متعال است که خالق و عالم به مصالح و مالک امور انسانها است. ایشان تصریح دارند که:
[ادارهی امور بشر، یک امر الهی است و بشری نیست و با همهی مسائل دیگر انسان، تفاوت دارد... مسألهی ادارهی امور اجتماع و مسیر و سرنوشت و آنچه که سازندهی دنیای بشر است، چیزی است که به معدن ارادهی الهی و نصب الهی ارتباط پیدا میکند].[2]
از دیدگاه ایشان هیچ قدرت، شمشیر، ثروت و حتّی هیچ قدرت علم و تدبیری، به کسی این حق را نمیدهد که مالک و تصمیمگیرنده در بارهی سرنوشت انسانهای دیگر باشد و حق تولیت امور و زمامداری مردم را به کسی اعطا نمیکند.[3] ایشان معتقدند در منطق اسلام ولایت و سرپرستی فقط از آن خداوند است و اصل، عدم ولایت شخصی بر شخص دیگر است مگر اینکه خداوند این حق را به کسی واگذار کند.[4]
به عقیده مقام معظم رهبری، خدای متعال، این ولایت و حاکمیت را از مجاری خاصی اعمال میکند. در دورانی که معصوم در قید حیات باشد، حاکم اسلامی بر اساس تعیین شخص، تحقق پیدا میکند و در زمان غیبت معصوم بر اساس معیارها و ضوابط، انتخاب میشود. در هر صورت، وقتی این اختیار به حاکم داده میشود که امور مردم را اداره کند، باز این حاکمیت، حاکمیت خداست و این، قدرت و سلطان الهی است که بر مردم اعمال میشود. پس آن حاکمی که سرپرستی امور جامعه را بر عهده میگیرد، منهای ولایت الهی و قدرت پروردگار، هیچگونه حقی نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد. آن کسی که این ولایت را از طرف خداوند عهدهدار میشود، باید نمونهی ضعیف و پرتو و سایهای از آن ولایت الهی را تحقق بخشد و نشان بدهد.[5] مقام معظم رهبری فرق اساسی بین حاکمیت الهی و غیر الهی را در این میداند که در حاکمیت الهی، آن شخص یا آن دستگاهی که ادارهی امور مردم را بهعهده میگیرد، مظهر قدرت، عدالت، رحمت و حکمت الهی است برخلاف حاکمیت غیر الهی که جهالتها، شهوات نفسانی، هوی و هوس و سلایق شخصی متکی به نفع و سود شخصی یا گروهی، حکومت میکنند و اساساً سرّ اینکه در حاکمیت الهی، معصوم باید در رأس حکومت باشد همین است که هیچگونه امکان تخطی و تخلفی وجود نداشته باشد. آنجایی هم که عصمت وجود ندارد و میسّر نیست، دین، تقوا و عدالت باید بر مردم حکومت کند که نمونهای از ولایت الهی محسوب میشود.[6] البته چنانکه بعداً خواهد آمد نقش مردم نیز در این بین، اهمیت به سزایی دارد و یکی از پایههای اعمال مشروعیت به حساب میآید.
در باب حق حاکمیت، نظریههای دیگری نیز وجود دارد که هر کدام تلاش دارند مبنای نظریه خود را تبیین کنند؛ بهعنوان مثال نظریه قهر و غلبه در این باب معتقد است ارزش تابع قدرت است، لذا کسانی که از برترین نیروی جسمی و فکری برخوردار هستند، بهعلت داشتن قدرت، حق حاکمیت با آنهاست[7] و نظریه قرارداد اجتماعی بر این است که چون مردم صاحب زندگی اجتماعی هستند و منافع و مضارّی که از این زندگی حاصل آید، یکسره به مردم برمیگردد، لذا مردم باید اداره امور جامعه را بر عهده بگیرند.[8] حال سؤالی که مطرح است این است که از دیدگاه مقام معظم رهبری حق حاکمیت بر چه اساسی برای خداوند است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت نظریه حاکمیت الهی، ریشه در اصول و عقاید شرع مقدس اسلام و در رأس همه توحید و یگانگی خداوند، دارد که زیربنا و قاعدهی اساسی تمام طرحها و برنامهها و افکار عملی و زندگیساز در اسلام است. ایشان در این خصوص معتقدند:
همهی پدیدههای جهان، وابسته و آفریده و بندهی یک قدرت برترند. این قدرت برتر، خدا است که به همهی خصلتهای اساسی نیک، همچون علم، قدرت، اراده و حیات آراسته است از اعماق ذرهی ناچیز تا اوج افلاک و کهکشانها و جهانهای ناشناخته، یکسره ساخته و پرداخته و تحت اختیار او است... توحید، تنها نگرشی بیتفاوت و غیرمسئول نیست. شناختی متعهد، و بینشی فعال و سازنده است، طرز فکری است که در بنای جامعه و اداره آن، و ترسیم خط سیر آن (استراتژی)، و تعیین هدف آن و تأمین عناصر حفظ و ادامه آن، دارای تأثیر اساسی و تعیینکننده است.[9]
توحید، دامنه گستردهای دارد که مقام معظم رهبری، توحید در مالکیت را از مهمترین زیربناها در موضوع حق حاکمیت و اداره امور جامعه میدانند و معتقدند مُلک در زبان فارسی عبارت است از سلطه، هیمنه و تسلط بر هر چیزی که در حوزهی سلطنت و قدرت صاحب ملک است. این معنا از ملک حقیقتاً متعلق به خداوند متعال است که چیزی جز سلطنت و حکومت نیست. سلطنت دوگونه است؛ سلطنت تکوینی و سلطنت تشریعی. سلطنت تکوینی به این معنا است که تمام حرکات و تحولاتی که انسان در این عالم مشاهده میکند و تمام تغیراتی که در عالم هست، متعلق به خداوند متعال است یعنی اینها را خداوند به وجود آورده است و خالق و آفریننده همه آنها و همه حالات و قوانینی که بر آنها حاکم است، خداوند است.[10] مقام معظم رهبری در این خصوص تصریح دارند که:
خداوند متعال عالم را از عدم، از نیستی و نبودن آفریده. ملک و قدرت تکوینی و طبیعی در اختیار خداست، تمام قوانین این عالم در اختیار خداست... همهی قوانین طبیعی و تکوینی که شما میبینید که گردش این عالم متوقف بر آن قوانین هست و اگر آن قوانین نباشد، این عالم حرکتی نخواهد داشت، همهی آن قوانین را خدا به وجود آورده و خود پروردگار میتواند خاصیت آن قوانین را از آنها بگیرد... این ملک و قدرت سلطنت تکوینی است. [11]
توحید در مالکیت و سلطنت تکوینی با این تحلیل مبنای حقِ حاکمیت الهی است که حاکمیت غیر خداوند مصداق غصب و تجاوز به حقوق دیگران است و این، به حکم عقل، امری باطل و ناپسند است؛ با این توضیح که لازمه حکومت تصرف در جان و مال حکومت شوندگان است و کسی که مالک جان و مال دیگران نیست، تصرفش، به حکم عقل، تصرفی غصبی و باطل است، لذا باید قائل به حاکمیت کسی شد که مالک علیالاطلاق است تا چنین لازمهی باطلی یعنی غصب را در پی نداشته باشد.
پدیدآورنده: علی اکبر سیلانی
[1] بیانات، در دیدار اقشار مختلف مردم، 26/1/1370
[2] بیانات، در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 6/2/1376
[3] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 20/4/1369
[4] بیانات، در دیدار استادان و دانشجویان قزوین ، 26/9/1382
[5] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 20/4/1369
[6] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 20/4/1369
[7] محمدجواد نوروزی، نظام سیاسی اسلام، ص 154
[8] لین و انکستر، خداوندان اندیشه سیاسی، جلد دوم، ص 960
[9] سید علی خامنهای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص 35-38
[10] همان
[11] همان