مفهوم ولایت

اصل معناى ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است، به عنوان مثال وقتى‏که دو ریسمان، محکم به ‏هم تابیده مى‏شوند و جدا کردن آن‏ها از یکدیگر، به آسانى ممکن نیست، آن را در عربى «ولایت» مى‏گویند. همه‏ى معانى‏اى که براى ‏‏«ولایت» در لغت ذکر شده است مثل محبّت، قیومیت و غیره، از این جهت است که در هرکدام از این‏ها، به نوعى قرب و نزدیکى بین دو طرف وجود ‏دارد.[i] در فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری حکومت با واژه ولایت تعبیر مى‏شود؛ یعنی کسى که در رأس قدرت قرار دارد و کسانی که قدرت بر آنها اعمال می­شود، ‏ارتباط و اتّصال و پیوستگىِ جدایى‏ناپذیرى از هم دارند.[ii]لازمه چنین  ارتباط و اتصالی این است که جامعه در درونِ خود یکى باشد و از اتحاد، ائتلاف و اتصال برخوردار باشد و ‏در بیرون نیز اجزاى مساعد با خود را جذب و اجزایى را که با آن دشمن باشند، به شدت دفع و با آن معارضه ‏می­کند.[iii] از دیدگاه ایشان در معنای ولایت، علاوه بر این نوع ارتباط، شرط دیگری نیز لازم است و آن اینکه حاکم اسلامی، در کنار ارتباط صمیمیش با مردم، باید داری معیارها و ملاکهایی از جمله تقوی علم و تدبیر، باشد تا معنای ولایت صدق کند.[iv]

ولایت معصوم

در فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری مجاری اعمال حاکمیت و ولایت الهی متفاوت است؛ مطلوب نهایی در ولایت الهی، آنگاه محقق می­شود که معصوم در رأس حکومت قرار گیرد. از دیدگاه ایشان معصوم، انسانی است که از لحاظ دینی متصل به خداوند متعال، به لحاظ اخلاقی فضیلت گرا و به لحاظ سیاسی، برخوردار از بینشی بی نظیر که ولایت و سرپرستی چنین شخصی اوج مطلوب همه رسالتها و حاکمیت­ها است.[v]

از منظر ایشان، حکومت معصوم همان نسخه امامت در شیوه اداره جامعه است که در مقابل انواع و اقسام مدیریّتهاى جامعه که ‏از ‏ضعفها، شهوات و فزون‌طلبىِ انسانى سرچشمه مى‌گیرد، قرار دارد به این معنا که حاکم و سرپست جامعه باید، هم عادل باشد، ‏هم ‏معارف دین را بشناسد و هم داراى قدرت عملکرد ‏و نهایتاً در پی سعادت و هدایت نهایی و همه جانبه­ی انسان­ها باشد.[vi]چنین حکومتی به نصب الهی و تعیین شخص است و از آنجایی که حاکمیت الهی بر اساس ملاک­ها­ و معیارهایی از جمله عدالت و تقوا است، لذا سرّ عصمت امام در شکل غایى و مطلوب همین است که هیچ‏گونه امکان تخطى و ‏تخلفى ‏وجود نداشته باشد.[vii] ‏   

ایشان ضمن تقسیم ولایت به، ولایت کلیه (ولایت باطنی)[viii] و ولایت ظاهری، معتقد است سپردن ولایت به حضرت امیر، توسط پیامبر اسلام، مبیّن همین نصب و جعل الهی است. ولایت کلیه و باطنی، که اصل و منشأ ولایت ظاهری نیز است،[ix] ‏در وجود مقدس پیغمبر و ائمّه‌ى معصومین وجود دارد هر چند مردم جامعه­ی آن روز در جهت ولایت و سرپرستی جامعه توسط ائمه معصومین، کوتاهی کردند و ائمه معصومین را در جهت ولایت ظاهری آنها یاری نکردند.[x]

ولایت فقیه

مجرای دیگر حاکمیت الهی که مربوط به دوران غیبت معصوم است، آنجایی است که ولیّ و سرپرست جامعه بر اساس معیارها و ضوابط تعیین می­شود که عبارتند از علم، تقوا و درایت.[xi] با این تبیین که حاکم اسلامی باید نسبت به دین اسلام، علم داشته باشد و آن را بفهمد، زیرا حکومتی که ایشان، در رأس آن است، حکومت اسلامی و اهداف خاص خودش را دارد و تا حاکم اسلامی، نسبت به آن فهم عمیق نداشته نباشد، هرگز نخواهد توانست جامعه اسلامی را به آنچه که مقصود حکومت اسلامی است، برساند. ویژگی دیگری که حاکم اسلامی باید دارا باشد، عدالت است؛ عدالتِ حاکم اسلامی به او این شجاعت را می­دهد تا با کمال قوت و بدون هیچ واهمه­ای در صدد پیاده کردن احکام اسلامی و خواست خداوند باشد و درایت به عنوان لازمه بعدی، به او این توان را می­دهد تا مصالح ‏جامعه اسلامی و مردم را ‏تأمین مى‏کند.

مقام معظم رهبری در دوران غیبت معصوم، این نوع ولایت و سرپرستی را متعلق به فقیه و دین‏شناس می­داند و معتقدند ولایت‏ فقیه یعنی ‏حاکمیّت دین و تقوا بر زندگى اجتماعىِ یک ‏ملت.[xii] با این لحاظ ولایت فقیه، به معناى ولایت و حکومتِ یک شخص نیست، بلکه حکومتِ یک معیار و ‏شخصیت است[xiii] که مشروعیت آن به پایبندی به رعایت احکام الهی است.[xiv]

ولایت فقیه بدین معنا، جزو واضحاتِ فقه اسلامى و اعتباراتِ عقلایى است؛ یعنى اگر بخواهیم ‏با تکیه به اعتبارات عقلایى نظر دهیم، این نظریّه جزو روشن‏ترین و واضحترین نظریه‏هاست که بیش از هر نظریه­ای، در باب حکومت، قابل دفاع است.[xv] ایشان در تحلیل این ادعا معتقد است که ولایت فقیه چون بر اساس تعیین معیارها و ضوابط است، لذا در رأس حکومت کسى است ‏که مى‏دانیم تخلّف نخواهد ‏کرد و این، امر و ملاک بسیار مهمی است که اگر در یک حکومت، رعایت نشود دچار گرفتاری­های زیادی می­شود. البته ممکن است ‏در تشخیص مصداق اشتباه کنیم و کسی که در رأس حکومت است تخلّف کند، ولی باز راه چاره این است که هر زمانی پی به این امر، یعنی تخلف حاکم، بریم مى‏فهمیم که حضور او در این ‏منصب صحیح نیست‏[xvi]و این شخص خود به خود منعزل می­شود به تعبیری دیگر کشف می­کنیم که حاکم و سرپرست جامعه فردی غیر از اوست که باید به دنبال کشف او و معرفی آن به مردم باشیم.[xvii]‏‏واضح و روشن است که با لحاظ دیگر شرایط، هر حکومتی که بر این اساس تشکیل شود، به بهترین وجه می­تواند به آرمان­ها و ‏اهدافش برسد چراکه بیشتر ناکامی­ها در یک حکومت بر أثر تخلف و سرپیچی از وظایف حکومتی است. نکته دیگری که مقام معظم رهبری در خصوص اعتبار عقلانیِ ولایت فقیه به آن اشاره دارند این است که وقتی مردم در یک جامعه معتقد و مومن به اسلام هستند، چنین جامعه­ای لاجرم با قوانین اسلامی‌ باید اداره بشود، و اینجاست که  اداره کننده­ی‌ این جامعه باید قوانین اسلام را بداند و این چیزی جز ولایت یک فقیه و اسلام شناس بر جامعه اسلامی نیست.[xviii]

 

پدید آورنده علی اکبر سیلانی

[i]   بیانات، در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 6/2/1376‏

[ii]  ‏همان

[iii] بیانات، در دیدار جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلّاب، 29/9/1368           

[iv] همان

[v] بیانات، در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران ‏امام ‏رّضا ‏علیه‏السّلام، 12/12/1380      ‏

[vi] همان

[vii] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 20/4/1369   

[viii] بیانات، در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، 6/2/1376     

[ix] بیانات، در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى(ره)‏، 14/3/1384

[x] بیانات، در دیدار کارگزاران نظام، 18/2/1375   

[xi] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 10/4/1370‏

[xii] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 10/4/1370‏ و مکتوبات، پیام به مناسبت اولین اجلاس دوره‏ى سوم مجلس خبرگان، 3/12/1377‏

[xiii] بیانات، در جلسه‏ى پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویى، 4/12/1377

[xiv] بیانات، در مراسم هفدهمین سالگرد ‏ارتحال ‏حضرت ‏امام ‏خمینى(ره)، 14/3/1385

[xv] بیانات، در دیدار اعضاى مجلس خبرگان، 15/6/1380

[xvi] بیانات، در دیدار اعضاى هیئت علمى کنگره‏ى امام خمینى(ره)‏، 4/11/1378

[xvii] بیانات، در جلسه‏ى پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویى، 4/12/1377‏

[xviii]بیانات، در خطبه­های نماز جمعه تهران، 30/2/1362